تو خانه سالمندان برای راحتی سالمندان یک سطلی بوده ک اونا توف خلط دماغشونو میریختن داخلش یکی میاد توف کنه دندون مصنوییش میوفته داخلش میاد با دست برداره دلش نمیاد برنمیداره اخر سطلو سر میکشه تا این که دندونش میاد سر جاش مدیونی اگ فحشم بدی عمه هم ندارم عق خودمم حالم بد شد
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: طنز ، ،